
About: اشعار زهره جامئی
دردلم غصه وآه
خسته ام دوک سیاه
چرخ پرکار بودم
گرم وپربار بودم
دالی روغن مچکاند
حالی بر من مینشاند
نخی ازریسه دوک
بهرماسوره وکوک
لحظه ی طلوع میشد
کار من شروع میشد
ژورو زیکزاک میزدم/لبه هاتومیدادم
دوختن جادگمه ها /دوخت ودوز به انتها
ارتباط با ما ...⬅️⬅️⬅️⬅️⬇️
@Behnaz_Omidi61